نظریه هایی که به تفسیر فراموشی پرداخته اند
- نظریه نقصان : پیروان این نظریه بر این باور هستند که در صورتی که محتویات حافظه به کار برده نشوند یا برای مدت زمان طولانی به کلی از انها استفاده نشود .یا اصلاً اگر داده های مورد نظر آنچنان اهمیتی برای فرد ندانسته باشند . آبدام آرام رو به کم رنگ شدن و دست آخر از بین رفتن می گذارند. بر اساس این نظریه ،دلیل اصلی فراموشی ، مرور زمان است.
- نظریه در هم تنیدگی : پیروان این نظریه معتقدند : آموخت داده هایی نو که پیش از آن داده هایی شبیه به انها یاد گرفته شده و در حافظه ذخیره شده ، برروی بازیابی داده های پیشین تأثیر می نهد . حتی امکان دارد روی کیفیت از بر کردن و بازیابی داده های نو هم مؤثر باشد . این یکی از گونه های در هم تنیدگی است . برداشت دیگری هم از در هم تنیدگی وجود دارد و آن زمانی است که به طور همزمان فرد به یادگیری دسته ای از داده های هم سان می پردازد ، این گونه ی در هم تندیدگی هم بر روی کارکرد حافظه برخی افراد تأثیر می گذارد . در سایه همین نظریه می توانیم حتی برخی از مفاهیم پیشین را دوباره بیان کنیم .
- نظریه سرکوب و فرونشانی : مفهوم سرکوب به نظریه تحلیل روانی فروید بر می گردد : این مسأله گونه ای مکانیزم دفاعی است که فرد آن را برای کاهش اضطراب احساسی و راه فراموش کردن برخی حقایق ویژه یا خاطرات خاص به کار می برد. به این معنی است که انسان با سرکوب حقایق یا اموری که اهمیتی به آنها نمی دهد و نمی خواهد آن ها را به یاد آورد مانند : تجربه های تلخ که هستی فرد را به مخاطره انداخته به فراموش کردن آنها می پردازد . سرکوب در این دست مسائل یکی از گونه های فراموشی هدفمند به شمار می رود و گاهی در نتیجه در هم تنیدگی تمایلات ناخودآگاه که فرد از وجود آنها خبر ندارد با تمایلات خود آگاه که فرد دوست دارد در ورای آنها استرس هایش را کاهش داده و تمایلاتش را سیراب کند ، به موقع می پیوندد. باید به یاد داشته باشیم که آن مؤلفه یا حقیقت ویژه ای که به فراموشی سپرده شده یا بر اساس این نظریه سرکوب شده ، امکان دارد در موقعیت هایی مانند جلسات آرامش یا درمان با هیپتونیزم درباره برگردند و فرد زمانی که در خواب است همه آنها را برملا سازد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.